قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

تحلیلی بر روشنفکری در ایران 2

ادامه مطلب

 

 کار روشنفکران ما این طور بود. یک جراح را، در نظر بگیرید. بعد از معاینه بیمار و شرح و بسطِ زیاد و تاثر برانگیزِ، نوع بیماری و یا وجود تومور و غده را، به بیمار و اطرافیان و دستیاران و پرستاران و رئیس بیمارستان و احتمالاچند ملاقات کننده سایر بیماران، بگوید. و حتی گاهی هم لزومِ عمل جراحی را عنوان  و تاکید کند که وقتِ زیادی، نیست و بیمار بایستی حتما تحت عمل جراحی، قرار بگیرد.اما هیچ اقدامی در مورد جراحی و تهیه سایر مقدمات، نکرده و درمقابل در خواست همراهان بیمار،مرتب بگوید، شما از مشکلاتِ بیمار و عمق فاجعه، خبر ندارید.لطفا اطراف بیمار را ،خلوت کنید. و باز بیرون از اطاق بیمار، مجددابرای سایرین از اهمیت بیماری، داد سخن داده و هیچ راه حلی را هم پیشنهاد، ندهد و در مقابل در خواست هم راهان بیمار که خواستار جابجائی بیمار از این بیمارستان به جای دیگر، هستند اظهار کند که شما نمی فهمید و از وخامت حال بیمار خود، اطلاع ندارید. بعلاوه ازمسئولیت ما، براحتی گذشته اید.حالا اگر به نوع نگاه روشنفکران مابموضوعات توجه کنیم، خواهیم دید که هر کدام در کمال بی مسئولیتی و نادانی فقط دردها، آن هم با در صدهای پائین و نایاب فراوانی را، هی تکرارکرده اند.اغلب آن ها بدون دسترسی به آمارها و حتی اطلاعات عمومی از وضعیتِ سایرِ جوامع و بی خیال از نوع و عملکرد اقتصادکشورهای دیگر و بخصوص بررسیِ دلایل پیشرفت جوامعِ گوناگون و استخراج دلایل واقعی و عملی پیشرفت ها و ایجاد انگیزه و زنده کردن روح تعهد در جامعه و در قلب جوانان و شکر گزاری از بابت آن چه که در اختیار جامعه قرار دارد و سعی در زدودن خرافات و زود باوری و تاکید بر سلامتِ روحی و روانی جامعه و معرفی فرصتهای رشد وترقی و بکار گیری سرمایه نقدی و اجتماعی و آگاه نمودن جامعه به موقعیت شان در جهان و معرفی دشمنان خارجی و نوشتن انگیزه ها و عملکرد دشمنان ایران و نمودن مسیر همکاری و تعاون در راه پیشبرد اعمال انفرادی و اجتماعی، بسمت بر خورداری نسبی تمام افراد جامعه  و نشان دادن طرز فکر سالم و صحیح و نحوه درستِ بهره برداری ازمنابع شخصی و همگانی و لزوم احترام به همنوع و دیگران و طرزصحیح تربیت فرزندان سالم و پر نشاط و......داستان سرائی سیاه کردند.تئاتر بازی کردند. فیلم سینمائی و گاهی تلویزیونی ساختند . شعر سرودندآواز خواندندونمایش نامه نوشتندو نمایشات با بار منفی زیاد خارجی رانمایش دادند.و مانند یک پیرِ غرغرو در مورد همه چیز و همه کس فقط غر زدند.هیچ یک قادر نبودند اثرات و عوارض تفکر ویرانگر خود بر جامعه را بفهمند.آن ها به بهانه مخالفت با حکومت، شیرازه اخلاقی، دینی و اجتماعی مردم را، از هم گسیختند. و جامعه هم آن قدر در این راه عادت کرد که شاید دیگر نتواند به توانائی های کارساز و مثبت خود آگاه شود.حیف است به یک مورد معروف اشاره نکنم. یکی از گروه های چپ  به این باور رسیده بود. که راه چاره مبارزه مسلحانه و چریکی است آن ها خوشباورانه انتظار داشتند که پس از شروع مبارزه، مردم به آن ها بپیوندند. آن ها سال ها به مبارزه ادامه دادند بدون این که واقعا جامعه  حتی از اعمال آن ها آگاه باشد و یا اهمیتی بدهد. این گروه آن چنان از وضعیت جامعه و طرز فکر و تلقی آن ها دور بود که متوجه عدم استقبال مردم، از این نوع عملیات نشد. آن ها کشته شدن خود راراه گشا و محرک می دانستند و کسی در بین آن ها نبود و حالا هم نیست که بگوید چرا بجای منطق—تفکر---نوآوری و پرورش افرادمفید، اعضاء شما باید بمیرند. آیا این مردن ها به جامعه، پیام نمی دهد...

ادامه دارد 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد