قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

غیب 5

ادامه مطلب

و بر غیب مکانی تا حدودی غلبه کنند و در مورد غیب زمانی هم از زمان بنی اسرائیل علومی بدست آمده بود به نام علم جفر و سی میا که می تواند تا حدود زیادی محدودیت غیب زمانی را بشکند.با علم جفر می شود گذشته زمانی یک فرد را با کمک گرفتن از ذهنش دوباره باز یابی کرد و علم سیمیا هم پیچیده تر از جفر است و توانسته با قدرت خودش تا حدود زیادی غیب زمانی را عین کند .اما این دو علم یعنی جفر و سی میا توسط  اسلام و مشخصا امامان شیعه ممنوع اعلام شده است.اما قسمت هایی ازغیب گذشته هم با فیلم و عکس و اسلاید و سی دی  تقریبا عین شده است.

وجود و هستی در کل جهان دارای نشئات زیادی هست که حتما برای ما بی نهایت است و البته هم کسی از تعداد نشئات هستی اطلاع ندارد.==نشئه وجود===یعنی کیفیت و رتبه وجودی==ما بعنوان بشر این چند رتبه را می شناسیم البته در حد نام-نشئه حیات زمینی و نشئه انسانی -حیوانی-گیاهی -میکروبی-باکتری-آمیب-ویروس و جامدات—نشئه وجودی جن و نشئه وجودی پری و امثال آن –نشئه وجودی فرشتگان—نشئه وجودی شیاطین-نشئه وجودی احتمالی موجودات فرا زمینی . ولی مشخص نیست چند نشئه وجودی دیگر دراین جهان وجود دارد و از نظر ما غیب است.و دیگر ایا جهان های دیگری به غیر از جهان معروف ما و این نشئات که بر شمردم وجود دارد  و چندتا هستند .ولی قران فرموده باید به غیب ایمان داشته باشیم یعنی به کل موارد غیبی چه آن ها که میدانیم و یا تصور می کنیم و یا نمی دانیم. قطعا برای بشر و حتی پیامبران لازم نبوده که از کل موارد غیب آگاه باشند.مثلا پیامبر خودمان در مورد توطئه ترور خودشان و چند مورد محدود از غیب با عنایت خداوند مطلع شدند و حتما لزومی نداشته تا پیامبر از خداوند متعال در خواست کند که به سایر موارد غیب هم دسترسی پیدا کنند چون به نظر من لزومی برای بشر نیست که از کلیات غیب بیش از این اطلاع پیدا کند.

اگر جهان هستی ملموس خودمان را معیار قرار دهیم زیرا جهان های هستی کلا بر اساس یک الگوی دقیق و کارآمد و عجیب وجود دارند .پس وام گرفتن از پدیده های جهان عین خودمان در جهت تشریح بعضی موارد از غیب نمی تواند غیر منطقی باشد.

همان طوری که در جهان عین طبقات و رتبه ها و نمادهای گوناگونی از وجود قابل مشاهده هست حتما در عوالم غیب هم چنین است و موجوداتی که حیات هوشمند دارند در آن جهان به امور و وظایف خود رسیدگی کرده و حتی ممکن است پیامبران خود را داشته باشند.این موضوع در رابطه با نشئه موازی حیات عین خودمان است وگرنه در نشئات بالاتر از رتبه وجودی ما امور و کارهایی انجام می شود که من نمی توانم حتی تصور کنم.شاید اقدامات نشئه های وجودی بالاتر در رابطه با هستی ما در کره زمین هم باشد مثل اینکه اقدامات ما بر روی نشئه وجودی پائین تر از خودمان در این جهان قابل لمس و مشاهده هست. در این جا به تنهاترین و بی نظیر ترین و ناشناختنی ترین نشئه وجود می پردازم.بله خداوند متعال در بالا ترین و والاترین نشئه وجودی قرار دارد و....

ادامه دارد 

غیب 4

ادامه مطلب

و کفار هم احادیث و روایات را قبول ندارند که بشود به ان ها گفت پیامبر ما به مواردی ازغیب آگاه بوده چون مسئله قابل تکرار مخصوصا توسط ما گناهکاران نیست و اگر بخاطر اثبات غیب پیامبر نزد کفار به پیشگوئی های ایشان اشاره کنیم اولا معلوم نیست که این پیش بینی ها توسط خودشان انجام شده باشد و بعد موقعیت و مقام حضرت را تا یک پیشگوی ساده تنزل داده ایم .چون نوستر آداموس پیش بینی های دقیق تری انجام داده و تعدادی هم رخ داده و شاه نعمت الله ولی هم پیشگوئی هایی دارد.پس می توان نتیجه گرفت که نعوذبالله پیامبر هم یک پیشگو بوده و یا نوستر آداموس و شاه نعمت الله ولی پیامبر بودند و دلیلش را هم دانستن مواردی از غیب بدانیم. دلیل محکم و اوعلا  در مورد پیامبر معجزات زیاد و بالاتر از همه کلام الله است و دیگر نیازی نیست تا اگاهی موردی ایشان از غیب را دلیل رسالت عنوان کنیم.

تا دیر نشده غیب را به دو دسته بندی دیگر هم تقسیم کنم.دسته اول غیب عام است و آن چه که ما از غیب تصور داریم.هر چه را که ما تخیل می کنیم و تصور می کنیم و یا امیدواریم صورت پذیرد جزء غیب معمولی و عام است و دسته دوم غیب که قرانی هست و ما باید به آن ایمان بیاوریم-البته من در قران شرحی بابت غیب مشاهده نکرده ام ولی کلیت موضوع ایمان به غیب است که هر مسلمان باید بدون شرح- صرفا به این غیب ایمان داشته باشد.حالا من قصد دارم کل انواع غیب را در تصور خودم پیدا کرده و شرح دهم.سعی خواهم کرد که این تعاریف با مبانی دینی تعارضی پیدا نکنند اما تصور می کنم گاهی با مواردی از مذهب متعارض شوند که در این صورت آماده پاسخگوئی و تشریح موضوع خواهم بود

جهان هستی مانند یک پیاز لایه لایه هست.لایه بیرونی که خیلی ناچیز است بنام---شناخته---می باشد که بسیار کم و اندک است و لایه دوم که آن هم کوچک است بنام—ناشناخته—می باشد و لایه اصلی وکلی که زیاد هم هست ---ناشناختنی ---هست..بیشتر مسائل جهان هستی در ناشناختنی وجود دارند و بشر قادر به شناخت و درک این قسمت از هستی نیست و مسئله غیب در حقیقت در لایه ناشناختنی قرار دارد و آنچه که من شرح داده و می دهم مربوط به قسمت ناشناخته است که نشانه هایی از غیب در آن قابل مشاهده هست ولی در حقیقت هیچ بشری قادر به درک اصل موضوع غیب نیست و نخواهد بود.

غیبِ زمانی و مکانی طی سالیان دراز و با پیشرفت سایر علوم قابلیت عین شدن پیدا کرده است.بشر توانسته با اختراع دوربین های تله وی ژن و تلسکوپ های قوی محدودیت غیب مکانی را بشکند و در حال حاضر دوربین ها توانسته اند زمین های مریخ و ماه و سایر سیارگان و حتی خورشید را نشان بدهند و بر غیب مکانی تا حدودی....

ادامه دارد

غیب3

ادامه مطلب

حالا چرا در مذهب شیعه تا این اندازه به غیب اهمیت می دهند در حالی که ایمان به غیب فقط در سوره بقره تاکید شده در صورتی که توجه به علم و دانستن و دانش چندین مرتبه در قران تاکید شده.حالا چرا این همه تاکید، برخود نفس علم در مذهب شیعه نادیده گرفته می شود و به موضوع نادر و انحصاری غیب به شدت افزوده می شود موردی است که نیاز به بررسی بیشتر و جدی تری دارد.در ایران مسئله غیب آن چنان رواج دارد که پیشگویان و فال بینان و رمال ها جایگاه ویژه ایی در جامعه داشته و دارند.در حالی که موضوع غیب در زندگی بشر کمترین اثر را دارد و همین قدر که ایمان خالص به غیب داشته باشیم کفایت میکند.سردمداران مذهب شیعه به این دلیل به غیب اهمیت می دهند که از این مسئله برداشت ثانوی بکنند که جای بحثش این جا نیست. گاهی آن چنان تعصب و یکسو نگری وسطحی اندیشی در مورد غیب شدت می گیرد که پیامبران و بیشتر ائمه را در حد یک پیشگو وفال بین تنزل موقعیت می دهند.البته شاید بتوانیم از موضوع وحی به نتایجی در مورد غیب برسیم ولی این مسئله یک مورد محوری نیست چون برای مردم عادی هم گاهی الهاماتی پیش می اید.اصل اهمیت وحی این است که کلام خدا بواسطه جبرائیل مستقیم به پیامبر رسیده و کلام ،کلام خداست وبقیه موارد را می شود بر اساس علم مفسر تفسیر کرد. ضمنا همین که انسان معمولی هم از امروز به فردا می رسد خودش نوعی باز شدن درِ غیب زمانی است زیرا امروز نزد تمام بشریت عین است و فردا غیب وقتی به فردا می رسیم یعنی غیب امروز به عین فردا رسیده.پس این یک روند کلی هست که درهای غیب به روی همه موجودات تا ابد گشوده می شوند .کلیه دین ها آمده اند و پیامبران مبعوث شده اند که راه زندگانی صحیح را به بشر یاد بدهند.وسئوال می کنم اهمیت دادن به موضوع غیب در کجای یک زندگی انسانی معمولی جا دارد.اگر کسی به اصول دین ما ایمان داشته و رسالت پیامبر را با تمام وجود بپذیرد دیگر چه نیازی به موضوع غیب هست.یک مسلمان وقتی ایمان می اورد که سه اصل دین یعنی توحید و رسالت و قیامت وجود دارند دیگر چه نیازی هست که به موضوع غیب بپردازد در حالی که قران مجید سرشار از دستورات یک زندگی سعادتمندانه اسست.چرا ما باید به جای بکار بستن دستورات ساده و عملی و نجات بخش قران و یا حتی تورات و انجیل به یک مورد خاص مثل غیب که فقط ایمان به آن کفایت می کند به پردازیم. لازم است ایمان خود را با توجه به ایات صریح و روشن کلام الله و احادیث صحیح بارها پالایش کنیم و ایمان خود را از اغراض خاصی که کم هم نیستند پاک کنیم.البته روشن است که دانستن مواردی از غیب در زمان حیات مبارک خود پیامبر و اتمام حجت به کفار و حتی نجات جان شریفشان ضرورت تام داشته و این اتفاق هم بارها افتاده ولی دیگر برای مسلمانان زمان ما تفاوت چندانی نمی کند که موضوع غیب را در راس امور قرار دهد و کفار هم احادیث و روایات را قبول ندارند که بشود به ان ها گفت پیامبر ما به مواردی...

ادامه دارد 

غیب2

ادامه مطلب

انسان های قدیم هم که معیاری برای سنجش نداشتند و برایشان چندان هم مهم نبوده یا پذیرفته اند و یا از کنار موضوع گذشته اند.اما اکنون که قسمتی از علوم توانسته گوشه ایی از رمز غیب زمان های بعید را بگشاید مشخص شده که ادیان راجع به غیب زمان گذشته یا در اشتباه بوده اند و یا اصلا چیزی در باره اش نمی دانسته اند و بنا به ضرورت و خواست جامعه و امت خودشان چیزی  گفته اند که با واقعیت موضوع فاصله نجومی دارد.در قران مجید بارها از خالص علم صحبت شده و حتی سئوال شده که آیا آن ها که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسان هستند اما در مورد غیب در چند آیه این مزیت را منحصر به خدا دانسته و هم چنین بر اساس عنایت خداوند گاهی مواردی از غیب زمان حال بر پیامبران گشوده می شده مثل توطئه قتل پیامبر که ایشان از طریق دانستن غیب موضوع به مسئله آگاه می شوند.ولی چند سال بعد در مورد جنگ احد چنین  دانائی به ایشان داده نمی شود و مسلمانان زیادی از جمله حضرت حمزه شهید می شوند.لذا اگر پیامبر علم عمومی غیب داشتند  حتما تدبیری می اندیشیدند و در مورد انتخاب محل سکنا در مدینه حضرت انتخاب را به شتر خود واگذار می کند . زیرا نگران درگیری بین مهاجران و انصار بودند در صورتی که اگرآگاهی غیبی حتی موقت داشتند  طور دیگری رفتار می کردند واگذار کردن مسئولیت به شتر بیانگر دانائی و سیاست زیاد حضرت است ولی در عین حال  هم نشان می دهد که پیامبر در آن مورد آگاهی غیبی نداشته است بله ارتباط غیبی مختص پیامبران است و گاهی در صورت لزوم خداوند به اندازه مصلحت در غیب را به روی پیامبر خودش می گشاید.ولی طبق ایات شریفه قران هیچ اشاره ایی به انتقال و یا لزوم انتقال آگاهی به غیب به دیگران صادر نشده و اگر راهنما و دلیل ما قران کریم باشد باید تا انتهای موضوع هم از قران کمک بگیریم.در شیعه ناگهان از ایات روشن و واضح قران رجوع می شود به روایات.با تردید بالا عرض می کنم.احتمال دروغ بودن روایات و مخدوش شدن ان فراوان است زیرا خداوند فقط قول داده که قران از دخالت شیاطین در امان مانده و تحریف نشود.با در نظر گرفتن این که نهج البلاغه در سال 205 هجری توسط ابن ابی الحدید جمع اوری شد یعنی چیزی حدود صد و شصت سال بعد از شهادت امام علی  پس نمی توان به نهج البلاغه هم زیاد اعتماد کرد.زیرا در مورد غیب در هیج جای قران به لزوم انتقال موضوع به دیگران بحثی نشده . بهر حال اگر ایات قران در مورد غیب را منات قرار دهیم فقط پیامبر آن هم در موارد خاص از غیب بطور محدود مطلع شده اند. حالا چرا...

ادامه دارد