غیب
بدنبال گفتگو و تبادل نظر با دو خواننده عزیز بر آن شدم که در مورد کلیات غیب مطالبی را بنویسم.در این نوشتار از هیچ منبع و مرجعی استفاده نکرده ام و تمامی نتیجه تفکر و تصور خودم هست.اگر گاهی از قران کمک گرفته ام همان جا خواهم نوشت.ولی سعی دارم کل مطلب خالص از خودم باشد. از خواننده عزیز خواهشمندم به جان مطلب توجه نماید و هر سئوال مرتبط با موضوع به نظرشان رسید عنوان نمایند.مطالب هیچ ربطی به شخصیت و منش و اعتقادات و ایمان من ندارند و صرفا نوعی تحقیق و یا بهتر بگویم مطلبی در مورد تشویق به تفکر است. لطفا انتقادات خود را با تفکر و اندیشه و مرتبط عنایت فرمائید
در ابتدای امر تعریف خود غیب است.غیب یعنی آن چیزی که از چشم ما و حس ما و غالبا درک ما خارج است و انسان معمولی در باره آن جز نام چیز دیگری نمی داند.
غیب معمولی دو حالت دارد.اول غیب مکانی است که فرضا وضعیت و موقعیت فلان نقطه از کره زمین و یا ماه و یا مریخ و از این نوع را ما نمی بینیم پس برای ما غیب است.انسان می تواند با مسافرت به نقاط قابل دسترس در باره این نوع غیب مسلط شده و غیب دیروز و یا زمان گذشته را تبدیل به عینیت کند.
ادامه دارد
ادامه مطلب
آنها با توجه به این
موضوع، تمام عمر و جوانی را به درس خواندن و تحصیل گذرانده اند
شاید تعدادی از ایشان باز هم به تخصص خود، ادامه دهند و آنقدر درس
بخوانند تا به سن میان سالی رسیده واز شور و شوق زندگی، بیفتند.
مردم اطراف این متخصصین هم زیاد قادر به برقراری رابطه با
این گونه ادم ها نیستند. و ممکن است احتمالا گاهی کسی از ایشان
سئوالی در باره تخصص شان و رفع مشکل خود ، بکند.اعضا
خانواده برای تحصیل کردگان سطح بالا، ارزش زیادی قائل هستند و
بخصوص خانم های متخصص به پدر ومادر خود وابستگی خاصی
دارند . حالا در نظر بگیرید با مرگ یکی از والدین، چه ضربه ائی به
این افراد تنها وارد می شود. لازم است کسانی که آینده خود را وقف
علوم ودانش، می کنند و معمولا هم ازدواج نکرده اند. حتما به نیازهای
روحی و جسمی واجتماعی و ارتباطی متناسب با جامعه ما، توجه کافی
کرده و آن ها رازندگی کنند. خوبست بدانیم علم و دانش قادر نیست
برای شما بدون آگاهی، آرامش بیاورد. آگاه باشید که شما هم یک انسان
هستید با تمام نیازهایش که وجود این نیازها، هرگز تحت تاثیر علم و
دانش شما قرار نمی گیرد. البته ممکن است با کمک علم و دانش
نیازها را سرکوب کرد ولی نابود نمی شوندو در سال های میانسالی
حتمانیازها، شما را وادار خواهند کرد. که از دانش طلبی صِرف خود
احساس پشیمانی کنید. بسیاری از متخصصین ودانشمندان جهت مخفی
کردن مشکلات خود در این باره....به موارد و مسائلی پناه می برند
که اتفاقا مورد توجه جامعه هم، ممکن است قرار بگیرند.اما این
توجهات و بیشتر ازآن هم،قادر به زدودن زنگار تنهائی از
قلب ایشان نیست. هیچ لذت و معجزه ائی بالا تر از این
نیست که شما دست طفل خود را بگیرید و با او راه بروید
و در حالی که مراقب او هستید به قد وقامت کوچلوش
نگاه کنید.
از اینکه بنا به ضرورت از جملات منفی استفاده کردم
عذر میخواهم. شاد و پیروز باشید
پایان
ادامه مطلب
. شما اگر از درد و غصه و بدی نفرت دارید
پس بیائید و روزی یکبار از غم و غصه و...بهر دلیل
که وجود دارند. صرفنظر کنید. دقت بفرمائید. هر گز
شادی نشانه نادانی نیست و غم وغصه، نشانه دانائی و
بزرگی وداشتن شخصیت و کمک به جامعه نیست.
یکی از عوامل مهم در ایجاد غم و افسردگی تنهائی است
اخیرا بدلایل اقتصادی سن ازدواج بالا رفته و جوانانی که
قاعدتا باید با همسر خود، زندگی می کردند اکنون تنها بسر
می برند. این جوانان معمولا در خانه والدین هستند. ولی تنهائی
ایشان با حضور والدین ،از بین نمی رود. آن ها نیاز به همدم و
همراز دارند. و ارضا قوای جنسی هم که کاملا طبیعی و
مشخص است.وچنان چه این رضایت طبیعی حاصل نشود.
انواع گرفتاری هابرای جوان پیش میاید.جوانان می توانند با
تقویت روابط اجتماعی خود و حضور در جمع دوستان و اجرای
ورزش هائی مانند راه پیمائی و کوهنوردی تا حدی از بند تنهائی
رهائی یابند .یکی دیگر از عوامل تنهائی، دانش ودانائی است.
معمولا آن دانش و دانائی ،موجب تنهائی هست. که با آگاهی
همراه نباشد.برخی از جوانان با توجه به دانشی که اندوخته اند.
متخصص و یا فوق تخصص شده اند. حتما فکر می کنید او در
یک وضعیت عالی و یا حداقلش از یک وضعیت معمولی برخودار
باشد. اما این طور نیست. این جوانان که بیشتر اوقات عمر جوانی
را بمصرف علم اندوزی رسانده اند .به احتمال زیاد از بدست آوردن
مهارت های زندگی و لذت های گاه بگاه آن غافل بوده اند .ناشی گری.
آن ها در ایجادارتباط و ناتوانی شان در بهره گیری از فرصت های
زندگی معمولی آن ها را، تنها می کند.اگر ایشان به گذشته خود نگاه کنند.
متوجه خواهند شد که هدف کامل آنها، متخصص شدن بوده و آنها با
توجه به این...
ادامه دارد
ادامه مطلب
فورا یک شماره تلفن (الکی) به طرف بدهیم و بگوئیم
فورا به این روانشناس، مراجعه کن. در ارائه شادی
کوتاه نیائید. شاد کردن دیگران با ظرافت و نکته
سنجی و البته کوتاه را ، وظیفه سنگین خود بدانید
لطفا با هیچ قوم و لهجه و ملیتی و شکل فیزیکی
افراد، شوخی نکنید. اگر تا اینجا تاب آورده اید و
مرا بی درد وغم تصور، نفرموده اید.لطفا شما هم چند مورد
شادی کوچک و البته ارزشمند، را معرفی بفرمائید. و
چه خوبست، اگر در وبلاگ خود اینگونه شادی ها را
معرفی کنید. باور بفرمائید اگر غصه خوردن و اخم
میتوانست حلال مشکلات و بخصوص راه گشای
آینده درست باشد .حکومت کاری میکرد که شما از
خندیدن زیاد، مدهوش شوید. غم ها ،شکست ها،
ناکامی ها و بطور کلی تمام عواملی که زاینده
اندوه هستند مربوط به اتفاقات گذشته است و مطمئن باشید
که با غرق شدن در گذشته و کنکاش مصیبتها ،هرگز
نمی توانید راه آینده روشن را، بیابید. به فردا نگاه
کنید. قدر شادیهای کوچک خود را بدانید. ایمان بیاورید
که شادی انعکاس روح بزرگِ انسانها، است. بی عدالتی ها
و بخصوص بیان این موارد، فقط انسانها را، رنجور و عصبی
میکند . از بد گویان، زشت پویان و غصه داران ،بسرعت
فاصله بگیرید. شما انواع دلایل و بهانه ها را، برای غمگین
بودن خود و غمگین ساختن دیگران، در دست دارید.
امتحان کنید ببینید چند راه و روش بلد هستید تا حداقل یک
نفر را در روز، کمی شاد کنید. شما حتما اگر انسان قوی
و سالم و با ظرفیت باشید ، قادر خواهید بود که اینکار را
انجام دهید. شما اگر از درد و غصه و بدی نفرت دارید
پس بیائید و روزی یکبار از غم و غصه و...بهر دلیل...
ادامه دارد