ادامه مطلب
هر مرتبه هم شاگرد را به نتیجه توجه می دهد.این تنها راه انتقال دانش است که از راه های اموزش انسان به انسان -خواندن—تماشا کردن—ازمودن-تجربه درست حاصل می شود واما در مورد غیر علم-تا کنون روشی بوجود نیامده که یاد بدهد که به چه میزانی درد بکشیم و با چه کیفیتی درد را اندازه بگیریم ویا نوع درد را تشخیص بدهیم.فقط یک دردمند می تواند بگوید مثلا دلم درد می کند .یا دلم خیلی درد می کند و یا بگوید از درد دل در شرف مردن هستم فقط غیر علم را می شود تعریف کرد ولی ازمایش و سنجش ان غیر ممکن است در مورد هوش هم همین طوره.می گویند طرف کم هوش است.اما نمی توانند بگویند مثلا طرف این طور کم هوش است.البته می شود گفت طرف در مورد ریاضیات کم هوش است ولی نمی توان این کم هوشی را سنجید و به نتایج یگانه رسید.و یا با هوش بودن را نمی توان به کسی آموزش داد.شاید بشود هوش موجود را با تمریناتی تقویت کرد اما نمی توان با هوشی را با اموزش بوجود اورد پس موارد غیر علم --آموزشی وقابل انتقال و سنجش نیستند.یعنی امکان ندارد کسی حتی پیامبر موازین آموزشی در مورد انتقال دانستن موردی از غیب را به کس دیگری آموزش دهد.طبق ایات قران این لطفی است که منحصرا خداوند در اختیار پیامبرش قرار داده و طبق ایه به او اجازه انتقال و یا توصیه انتقال هم نداده و حتی چیزی در مورد لزوم انتقال وجود نداردپس کلا انتقال دانستن از غیب به شخص ثالث منتفی است و پیامبران شخصا و بطور محدود طبق عنایت خداوند توانستند مواردی از غیب را عین کنند .ولی راه و روش علمی و حتی غیر علمی برای انتقال این دانسته ها در هیچ موردی وجود ندارد.
پایان