قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

رهیافت 36

رهیافت36

ادامه مطلب

. آن چه را ما عقلانی می دانیم در بسیاری از موارداحساسی است و گاهی هم بلعکس آن چه را احساسی می دانید یک عمل عقلانی است. دوست داشتن گل سرخ و لذت بردن از بهار ودوست داشتن همسر و فرزند تماما یک کار عقلائی است .اما اگر ما این موارد را، بکار بگیریم، احساسات ما تحریک می شود و ما از این اعمال خود، احساس رضایت و شادمانی می کنیم ولی یادمان می رود که نتیجه یک عمل عقلائی ما،عامل این احساس رضایت شده . ویا گاهی در مورد دفاع از حقوق خود اعمالی انجام می دهیم و تصور می کنیم که یک کار عقلائی را انجام داده ایم در حالی که رهبری این گونه اقدامات بوسیله احساسات انجام شده و حس مال دوستی و حس مالکیت ما بوده که انگیزه اعمالی را در ما بوجود آورده .البته خط کشی خیلی دقیق بین احساسات و عقلانیت بسیارمشکل و گاهی غیر ممکن است. نظر من اینست که ما سعی کنیم برای رهائی از فرهنگ کشاورزی و ورود بدنیای تمدن از احساسات خام و گاه اشتباه خود عبور کنیم.احساسات ما در حال حاضر سخت آغشته به پالودگی هایی از قبیل ناسیونالیسم کشاورزی و خرافات و دروغ های مذهبی و دروغ های خانوادگی و ده ها نوع دروغ دیگرو عادات است. پس لازم است با شناخت لازم از احساسات خود از آن عبور کنیم عبور کردن به معنای نادیده گرفتن و یا رفع عیب نیست تصور کنید شما رهگذر یک کوچه در یک روستای کوهستانی نا هموار هستید.معلوم است که نمی توانید با حواس پرتی وسر بهوا از آن کوچه عبور کنید.همچنین درست کردن و رفع عیب یک کوچه روستائی در مسئولیت شما نیست و شما فقط گذارتان جهت عبور به آن کوچه افتاده و شاید تا آخر عمر هرگز مجددا  به آن کوچه باز نگردید . فقط شما یک عابر هستید پس از کوچه...

ادامه دارد

رهیافت 35

رهیافت 35

ادامه مطلب

مطالبی که در پیش می اید اتفاقا زیاد مورد ادعای ایرانیان است.

و طبق معمول در این مورد خودرا سرآمد جهان می پندارند

شاید در کمتر جائی با رسیدگی دقیق و عمیق مواجه شده ایم

که آیا ما واقعا معنی ادعای خود را می فهمیم و یا از روی

عادت و تقلید گمان برده ایم که در این مورد خیلی بلد هستیم

در سال های اخیر هم تبلیغات در مورد ضد این موضوع زیاد

شده و هم همه مردم هم دیگر را به عقلانیت و تفکر دعوت می کنند

(البته منهم خواستار تفکر هستم) اما این مورد در کنار تفکر که

از ملزومات زندگی یک انسان است. آری من احساسات را

مد نظر دارم . لطفا خود را احساساتی فرض نکنید . کمی به

خودمان و ورفتارمان دقیقا نظری بیندازیم واقعا معنی احساس

را درست درک کرده ایم؟ که اکنون خود را احساساتی بنامیم

بنظر می رسد در هر جائی که ما ضد عقلانیت خود و جامعه

عمل کنیم عادتا می گوئیم بر اثر احساسات عمل کرده ایم در

صورتی که الزاما کارهای خلاف عقل را نمی توان کار احساسی

نام گذاشت .برای این که از اطاله موضوع پرهیز کنم در این

مورد مختصر می گویم کارهائی که خلاف عقل انجام می شود

نوعی بی عقلی و در موارد حاد، دیوانگی است. که دیوانگی

خودش مراتبی از عقلانیت است و ارتباطی به احساسات ندارد

ما می توانیم از احساسات نادانسته خود، که به اشتباه آنرا پذیرفته ایم

و یا حتی نمی دانیم که احساسات، چیست و به داشتن آن تظاهر می کنیم

باید عبور کنیم . آن چه را ما عقلانی می دانیم در بسیاری از موارد

احساسی است و گاهی هم بلعکس آن چه را احساسی می دانید یک...

ادامه دارد

رهیافت 34

رهیافت 34

ادامه مطلب

. مظاهر پیروزی مردم طی سالیان گذشته بر این 

غول وحشتناک هرروز بیشتر نمایان می شودو 

موضوع بجائی خواهدرسید که ایشان برای عزلت

 گزینی در حجره های قدیمی خود مجبور به خواهش

 از مردم شوندولی دیگر پایان آن دوران اقتدار و

 ارائه خدمات شایسته و زهد ورع ایشان گذشته و اگر

 همین امروز اسلحه خودرا زمین بگذارند طلوع فردا

را نخواهند دید و این فاجعه است برای ایشان

و مردمی که ایشان را دوست داشتند ولی مردم

قدر شناس ایران هرگز خدمات صادقانه آن

روحانیت بی ادعا را فراموش نخواهند کرد و 

چهره های تابان و درخشان خدمتگزاران از این قشر، 

هم چنان می درخشدبا توجه به موارد بالا و نیاز زمانه

 لازم است که ملت ایران از این وضعیت و از این

 روحانیت عبور کند که خوشبختانه خود روحانیت در

 موضوع عبور خودشان پیشرو بوده و بیشترین دلائل 

و بهانه ها را برای این عبور فراهم آورده است.تا از

 روحانیت و این وضعیت عبور نکنیم محال است

به تمدن وارد شویم. ولی این مطلب به معنای این نیست

که روحانیت الزاما مخالف مدنیت هستند .بلکه نظر

 اینست که رفتار و منش روحانیت در چهل سال و اندی 

 گذشته به شکلی بوده که امکان جمع آمدن تمدن و منش

 روحانیت دیگرغیر ممکن شده است. شاید اگر ما وارد

 تمدن شدیم وروحانیت آینده با درک صحیح از موقعیت

 تفکر و عمل کرد اتفاقا نیاز آن جامعه به متخصصین دینی

 و روحانیت آن هم بنحوه صحیح بیشتر از امروز خواهد بود.

امروزی که مردم علیرغم نیاز به متخصصین مذهبی عامداً از

ایشان فاصله می گیرند و ناگزیر بسیاری از امکاناتی

که می توانستیم از راه روحانیت درست کار بدست بیاوریم

را از دست می دهیم .ما هم چنان قلباً و روحاً نیازمند

به تعالیم صحیح دینی هستیم واز خدمتگزاران واقعی

در این راه کما فی السابق سپاسگزاریم....

ادامه دارد


رهیافت33

رهیافت33

ادامه مطلب

اغلب نویسندگان و محققین ازبین ایشان بودند و بطور

 کلی کلمه (علما)واقعا برازنده ایشان بود. احکام ایشان

 بقدری پر نفوذ بود که گاهی دربار پادشاهان را هم دچار

 چالش می کرد و مهمترین آن در زمان ناصرالدین شاه

 و تحریم تنباکو اتفاق افتاد و حرم پادشاه بجای طرفداری 

از شاه تسلیم حکم صادره دینی شدند.شاهزادگان در زمان 

تحصیل تعلیمات مربوط به دین می دیدند. ایشان قسمت مهم و

زیادی از عقاید و باورهای مردم را اشغال کرده

و زندگی بدون حضور ایشان برای مردم ممکن

نبود

.........اما........

جای (اما)این جاست

اما از زمانی که مدرسه فیضیه توسط آقای حائری

یزدی بنیان گذاری شد  که من احتمال می دهم پولش

از محل بازسازی محله مبارک آباد قم که توسط

آلمان ها تامین شده بود می باشد کم کم روحانیت جایگاه

بلند خود را از دست داد. با افزایش تعداد آخوندهای

حرفه ایی و تقریبا عدم کنترل ایشان با یک ساز وکار

مطمئن تقریبا روحانیت از خط واقعی خود جدا شد

و در چهل سال اخیر که حکومت، دینی شده روحانیت

بطور کلی تمام موقعیت های خود را از دست داده

بصورتی که اگر منزل یک روحانی در آپارتمانی

باشد هیچ کس خانه های دیگر آن اپارتمان را نمی خرد

بقدری موقعیت و احترام روحانیت مخدوش شده که

حتی فرزندان ایشان هم برایشان ارزشی قائل نیستند

و روحانیت بقدری قافیه را باخته که در بعضی

موارد فرزند خود را اعدام کرده اند.آیا تصور می کنید

فاصله آن روحانیت و این روحانیت را. --قدرت آن چنان

بنیان روحانیت را لرزانده که محال است دیگر

ایشان بتوانند حتی خواب موقعیت قبلی خودرا ببینند

و این یعنی پیروزی قطعی مردم و باورهایشان

مردم در سال 57 با تصور این که آن روحانیت

با روش و مسلک عالی خود به حکومت می رسد

ایشان را یاری کردند ولی به محض دستیابی

به قدرت، ناگهان آن غول بزرگ که سال ها در وجود

ایشان لانه گزیده بود. ظاهر شد و روزگار مردم

و ایشان را سرنگون کرد. مظاهر پیروزی مردم...

ادامه دارد


رهیافت 32

رهیافت 32

ادامه مطلب 

به ایشان سلام کنند و بیشتر افتخار میکردند اگر ایشان

پاسخ سلام را میدادند و در پوست خود نمی گنجیدند اگر

ایشان احوال خود و یا والدین او را می پرسیدند. مردم کودکان

و نوزادان خود را در دستهای ایشان قرار میدادند تا ایشان

در گوش طفل اذان و اقامه بخوانند و تا سالهای زیادی

همیشه تعریف میکردند که فلان عالم در گوش این فرزند

اذان واقامه گفته و خوشبخت پدر ومادری که فرزندانشان

اهل دین وکار و کاسبی میشد انها همه را مدیون همان

اذان واقامه ایشان میدانستند.جوانان بی بند و بار در شهرها

جرئت خرابکاری نداشتند و اگر ایشان به نحوی از دست

جوانی در جائی شکایت میکردند و یا حتی در لفافه به بعضی

از امور اشاره میکردند آن جوان یا باید از آن شهر میرفت

و یا بطور کلی رفتار خودش را عوض میکرد. واگر

در رفتار خود تجدید نظر نمی کردند باید قید زن گرفتن

و ازدواج با دختران آن شهر را بزند.حکم ایشان

در تمام زمینه ها، بُرش داشت و با وجود ایشان مردم با

احساس آرامش بیشتری زندگی میکردند  این رسم رایج

بود که اشخاصی که توانائی مادی و معنوی جهت پرورش

فرزندان خود داشتند ابتدا آن فرزند دروس دینی میخواند

ودر کنار آن در سایر رشته ها مثل ریاضی-فلسفه-طب

و...درس میخواند یعنی بنوعی تمام دانشمندان ما در ابتدای

امر یک متخصص دینی بودند وبعد در رشته دوم متخصص

بودند حتی شعرای زیادی در ایران خود متخصص ارزشمند

دینی بودند. بسیاری از تحصیل کرده ها و متخصصین

علوم دینی به کسب وکارهای بازاری اشتغال داشتند

چون نان خوردن از طریق دین ممنوع بود. حتی در بین

وزیران و سیاست مداران برجسته نیز متخصصین علوم

دینی بسیار وجود دارد. اغلب نویسندگان و محققین از

بین ایشان بودند و بطور کلی کلمه (علما)واقعا برازنده....

ادامه دارد