قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

رهیافت 61

و در مورد سخنرانی ها در مساجد که

آخوند بالای منبر دروغ می گوید ترک مسجد و

بالاخره مقاومت در برابر دروغ شاید راه رهائی

و ترقی اجتماعی را زودتر بیابیم.

بجای این که انسانِ دارای فرهنگ کشاورزی، از نعمت

تفکر و اندیشه استفاده کند. در کمال راحتی همه چیز

را بخدا می سپارد و این طور می اندیشد که خداوند

متعال کارگزار او در آسمان هاست و منتظر است تا

دستوری از طرف زمین بهش برسه. در این حالت

قدرت تفکر، بکلی تعطیل شده و ذهنیات، به حکومت

می رسند. و امان از روزی که انسان اسیر ذهنیات خود

شود.فرهنگ کشاورزی، حیات خود را تا اندازه زیادی

مدیون ذهنیت افراد، است. در مورد شفاعت و گرفتن

شفای بیماری ها ما بقدری اسیر ذهنیت هستیم که نمی فهمیم

یک شخص مرده، قادر به دخالت در امورِ دنیا ،نیست

بعلاوه بدون این که حتی یک مورد، شفا یافته را، ببینیم

بخاطر ذهنیتی که داریم، باز هم معتقدیم شفای بیماری

آن هم توسط مردگان واقعیت، دارد.بیش از 40 سال است که حکومت

ما ،مردم را، فریب می دهد و ادعا می کند که از غیب، پشتیبان

دارد. اگر چنین ادعائی صحت داشت چرا ما باید اسیر

این همه بلایا و مصیبت، باشیم. البته سردم داران خودشان

به موضوع کمک های غیبی، اعتقاد ندارند. فقط این روش

را انتخاب کرده اند، چون مردم اسیرِ فرهنگ کشاورزی

را، خوب می شناسند و می دانند با تکیه به غیب می توانند

حتی از دکتر ها و مهندسین این فرهنگ هم، سواری بگیرند

تا زمانی که ما اسیر فرهنگ کشاورزی هستیم. نظام ج.ا

می تواند با طرح مسائل غیبی و غیر قابل اثبات و جهت دار

به سواری خود، ادامه بدهد. من منکر غیب نیستم اما

آن غیبی که قران گفته، دقیقا با غیب ج.ا تفاوت دارد

اگر توانستیم از فرهنگ کشاورزی عبور کنیم .به سرزمین

رهیافت 60

 

بدنبال محمل چنان زار گریم

که از گریه ام ناقه در گل نشیند

--------------------

از این گونه ابیات در شعر و ادبیات ما بی نهایت است به همین قدر کفایت کردم تا

 حوصله خواننده عزیز سرنرودتمام اشعار فوق در یک چیز مشترک هستند. تمام آن ها

غلو همراه با دروغ هستند.بله زمانی که بزرگانی مثل این  شعرای مذکور توانسته اند

 به این راحتی دروغ بگویند و مردم هم قرن هاست که به این موضوع اعتراض ندارند

چگونه می توانیم امیدوار باشیم بتوانیم براحتی ریشه دروغ در این جامعه را ازبین ببریم.

 شاید چند روایت را شنیده  باشید که عکس بعضی ها در ماه هست و یا شخصی در

 زمان تولد یا....گفته----واقعا با ریشه های قوی غلو ودروغ  درجامعه ما قبول کردن

 این مطالب به آسانی امکان پذیر است. دروغ در این جامعه نهادینه شده و محکم تراز

 هر  عقیده و باوری در سلول های مغز ما جای گرفته است. ای کاش می توانستیم تمام

 کتب شعر و ادبیات فارسی را از دسترس عموم دور نگه  داریم و طرح نو در اندازیم—

البته این کتاب ها در اختیار محققین و پژوهشگران و بزرگان قرار بگیرد ولی از دسترس

 جوانان بطور کامل دور شود.ما باید یاد بگیریم---باور کنیم---بکار ببندیم---تبلیغ کنیم---

-ایستادگی کنیم در فهم این موضوع که(((دروغ زشت و ناپسند)))است و فرقی ندارد چه

 کسی این دروغ را گفته و یامی گوید. دروغ گوئی حافظ زشت و ناپسند است همان طوری

 که دروغ گوئی اسدی توسی و بقیه شعرا مهم اینست  که ما به یقین برسیم که دروغ بد 

است وبدترش هم اینست که بزرگان شعر و ادب و مذهب دروغ گو باشند. دروغ در یک

 شعر و بیت بسیار زیبا مضرتر و مخربتر است تا در یک کلام و نوشته معمولی. باید 

ایمان بیاوریم که  دروغ گفتن توسط مولوی نابود کننده است . دروغ را چه بگوئیم چه

 بنویسیم چه در رادیو بگوئیم چه بالای منبر و چه هر تریبونی کار زشت و ناشایستی انجام

 داده ایم البته گناه شنوندگان دروغ هم بسیار مهم است. اگرشنوندگان یاد بگیرند که در 

مقابل سخنان دروغ ازخود مقاومت نشان بدهند.مچ شخص دروغ گو را بگیرند و در مورد

 سخنرانی ها در مساجد که ...

ادامه دارد

رهیافت 59

ادامه مطلب

بیشتر عمر مردمی که در فرهنگ کشاورزی حضور دارند

آن سوی ابرها می گذرد.  به تعدادی از تعارفات و نفرین های

مرسوم در فرهنگ کشاورزی توجه بفرمائید

اگر خدا بخواد امسال میرم زیارت....

خدا عوضت بده

خدا ذلیلت کنه

اگر خدا بخواد بارون بیاد

خدا حفظت کند

خدا عوضشو بهت بده

خدائیش آدم خوبیه

خدانکنه

بخدا پناه ببر

خدا هر چی می خواهی بهت بده

خدایا آخه این چه وضعیه

دقت بفرمائید چه وظائف گوناگونی را بعهده خدا گذاشته ایم

این مسئله به این معناست که ما وقتی چیزی را بخدا می سپاریم

دیگه در باره اش فکر نمی کنیم و منتظر اقدام خداوند می مانیم

اگر به مقصد نرسیدیم خدا را کم لطف می گوئیم و برای این که

بهش بر نخوره می گیم حتما حکمتی در کار بوده ولی در هر حال

از تجزیه و تحلیل علل پیروزی و شکست خودداری می کنیم

اصلا قدر زحمات و درست کاری خود را نمی دانیم و همیشه

در هپروت آن سوی ابرها منتظر معجزه ائی که بنفعمان باشد

عمر را سپری می کنیم.البته از ادبیات و اشعاری که این گونه

روش زندگی را تبلیغ کرده و می کنند نباید غافل بود.

جای تعجب دارد،زمانی که به این ابیات و نظر من

عنایت بفرمائید. در بررسی عمل کرد اجتماع در ایران

بودم که به موضوع قابل تاملی بر خورد کردم.لطفا

به اشعار زیر توجه فرمائید

از آن نام تو بر زبان می نراندم

که می سوخت نام تو کام و زبان را

------------------------رضی الدین ارتیمانی

لبت خلاصه انفاس عیسوی دارد

دمی به بنما معجزات عیسی را

------------------ابن حسام خوسفی

هرچند ز سوختن ندارم باکی

پروانه کجا و آتش طور کجا

--------------ابو سعید ابوالخیر

که تا جایگه یافتی نخجوان

بدین شاه شد بخت پیرت جوان

-------------------اسدی توسی

چو کوس از درگه سلطان بغرید

تو گفتی کوه و سنگ از هم بدرید

----------------فخر الدین اسعد گرگانی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

--------------حافظ

ادامه دارد

رهیافت 58

رهیافت 58

ادامه مطلب

بحق یا نا حق ،درست یا نادرست. بهر حال بعضی ها برای دیگران الگو می شوند.الگوها متنوع و زیاد هستند و در هر  رشته ایی ممکن است تعدادی  الگو وجود داشته باشد. الگوها چهره هائی هستند که بواسطه انجام دادن  یک و یا چند کارجالب معروف شده و دیگران از ایشان تقلید کرده و یا او راستایش می کنند. معمولا هنرپیشه گان و قهرمانان ورزشی زودتر و راحت تر معروف می شوند و مورد ستایش قرارمی گیرند .البته متنفر بودن  از شخص و یا پدیده ائی هم خودش الگوی موثری است فقط یک الگوی  منفی و احتمالا ضرر الگوهای منفی کمتر از الگوهای مثبت نیست   در سطح بین المللی دانشمندان و اشخاصی که بنوعی نظریاتی در موارد علمی و سیاسی داشته اند وهمچنین روسای جمهور و ملکه ها و پادشاهان  و بعضی از وزرا معروف شده و مورد توجه قرار گرفته اند. بسیاری از سیستم های حکومتی در موردشاخص کردن چهره ها سرمایه گذاری های  زیادی می کنند و با جا انداختن آن چهره بعنوان یک الگوی مناسب به  اهداف خود می رسند در این سال ها خوانندگان و هنرپیشه های زیادی به  معروفیت بین المللی رسیده اند . که بعدا با کنکاش های بیشتری در زندگی  خصوصی آن ها مشخص شده که ایشان مطلقا ارزش هیچ احترامی را ندارند ولی در زمان زندگانی، ایشان الگوی جوانان زیادی بوده اند.برجسته  کردن نقش و شخصیت شاعران و دانشمندان فلسفی و دینی یکی از دغدغه های هر حکومتی است و قسمتی از تاریخ هر جامعه ایی به نام  اشخاص معروف و مشهور آن جامعه تعلق داردنظر باین که تمام الگوهای  جامعه ما اعم از شاعر و قهرمان و روحانی و سیاستمدار و هنرپیشه و...   متعلق به فرهنگ کشاورزی هستند لذا بجای کمک به متمدن شدن ما  موانع بزرگی شده اند لذا باید از ایشان عبور کرد تمام مشخصات اشخاصی  که فعلا بعنوان اشخاص برجسته معروف هستند با فرهنگ کشاورزی  مطابقت دارد و بخصوص ج.ا ازابتدا در تلاش است که چهره های مورد  نظر خود که تمام روحانی هستند را در جامعه جابیندازد که این دیگه نوبره. مثلا ناگهان مدرس چهره می شود.و مردم از او کمترین اطلاعات  را دارند و از وابستگی های سیاسی اوهیچ نمی دانند و همین طور است  سایر چهره ها و شخصیت هائی که ج.ا به مردم معرفی کرده من  شخصا حداقل ده عدد عکس از سید جمال الدین اسد ابادی در لباس  فراماسونری دیده ام و سابقه بسیاری از چهره های مورد تائید ج.ا بهتر  از سید جمال نیست لذا برای عبور از فرهنگ کشاورزی عبور سریع و واقعی از تمام چهره ها چه مربوط به چهره های زمان شاه مرحوم و چه چهره های زمان ج.ا و حتی شاعران و متفکران بزرگ مثل  ابوعلی سینا و غزالی و خیام و... از همه و همه باید عبور کرد و لازم است که متفکران و اندیشمندان جامعه نسبت به ایجاد تعاریف جدیدی از الگو که منبطق با ارزشهای تمدن و نو وجدید باشند اقدام  کنند .بهتر است الگوهای برخاسته از فرهنگ کشاورزی را در همان فرهنگ بگذاریم و عبور کنیم .لازمست یاد آوری کنم  احترام به چهره های شاخص وخدمت گزاران به جامعه انسانی باید  محفوظ بماند اما دیگر ادامه دادن به نحوه تفکر و اندیشه ایشان و پیدا کردن راه زندگی به کمک اندیشه های  ایشان باید متوقف شود.  بنظر من  الگو پروری زیاد هم بدرد جامعه متمدن نمی خورد و لازمست جامعه بسمت اندیشه های سازمان محور و سیستماتیک  برود صرف نظر از این که چه کس و یا چه کسانی این  سیستم را بنا گذاشته است .در تمدن نباید شخصیت افراد مبتکر بر نتیجه کار ایشان اثر بگذارد بیائید با هم بیندیشیم و از بند محکم الگوها و  چهره های وابسته به فرهنگ کشاورزی خود را برهانیم 

ادامه دارد

رهیافت 57

رهیافت57

ادامه مطلب

ظاهرا دلبسته مردگان بودن یک پدیده جهانی باشد ولی عمق و گستردگی این مسئله در شرق و بخصوص در ایران بیش از سایر نقاط جهان است.البته گرایشات افراطی در این مورد هم مثل سایر مراتب ممکن است در بعضی اشخاص در هرکجای جهان مشاهده شود. در خواست از مردگان و اموری که شبیه پرستش باشد درایران مشاهده می شود. توسل به مردگان از عادات قدیمی و پذیرفته شده در فرهنگ کشاورزی است. فرهنگ کشاورزی سرشار ازآموزه ها و پدیده هائی است که توسل به ماورا را توصیه و عمل می کند. عقیده زندگی پس از مرگ و فعال بودن مردگان پس از مرگ در فرهنگ های باستانی از جمله فرهنگ فراعنه و مصر قدیم و حتی در ایران وجود داشته و در اسلام توصیه خاصی در این مورد نشده و فقط احترام به مرده مسلمان تا قبل از دفن وجود دارد.حتی دستورالعملی در مورد خانواده عزادار وجود دارد و خوردن غذای منتسب به عزای مرده را ناشایست دانسته .بطور کلی نظر اینست که مرگ پایان انسان در این دنیاست و دیگر او می داند و اعمال خودش و اگر هم خیراتی در مورد مردگان داده می شوددر بسیاری از باورهای مردم مکروه و ناخوشایند  است نگهداری این باور باستانی بنوبه خود مانع از بدست  آوردن تمدن بحساب می اید و ما باید یاد بگیریم که از اموات  کوچک و بزرگ عبور کنیم .البته احترام به بزرگان و نام آوران دینی وملی وظیفه همگانی است اما توسل به مردگان و درخواست شفا و غیره همانا خواندن غیر خدا و بعضا شرک محسوب می شود. زیاد وارد اعتقادات  مذهبی نمی شوم اما لازم است که در مورد نیازهای دنیائی و آخرتی خود بیشتر بیاندیشیم .ما مسئول بزرگترین و کوچکترین اعمال خود هستیم و در روز قیامت هیچ کس نمی تواند از حسابرسی ما جلوگیری کند و یا گناه مارا بدوش بکشد. باید برای عبور از فرهنگ منحط کشاورزی و ورود بدنیای متمدن تمام باورهای خود به مردگان را از دست بدهیم و بجای این مراسم شرک آلود و بی ثمر به تفکر سالم پناه ببریم و خود و فرزندان خود را از گور پرستی نجات بدهیم .مطمئنا خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است به معنائی ما خود خدا هستیم و قرار دادن واسطه بین خود وخدا وند نوعی شرک است که حتما باید از آن پرهیز کرد.البته باید دانست که آئینه کاری و تزئینات طلا و ساختمان های بزرگ در حال حاضر برای بیرون کشیدن پول از جیب ملت است که عجب در آمدی هم دارد. تا این چنین است ما هرگز متمدن نخواهیم شد یعنی یاد نخواهیم گرفت که بجای گورپرستی به انسان های زنده احترام بگذاریم و به آنها خدمت کنیم 

ادامه دارد