قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

قدرت سکوت-The power of silence

A ground for the reflection of new ideas

نظارت 2

ادامه مطلب

با شرح و توصیف موارد فوق، کاملا مشخص و ملموس

است که، اصولا اعمال نظارت و یا حتی آرزوی اجرای

 نظارت، در فرهنگ کشاورزی، بخصوص با گرایش

مذهبی و بویژه با گرایش رادیکال مذهبی و بویژه تر

 در یک حکومت با فرهنگ کشاورزی، و با عقاید

 رادیکال و تمامیت خواه، غیر ممکن است. اگر کار

 نصفه و نیمه ایی که شکلِ نظارتِ خیلی رقیق هم

 دارد. بخواهد در چنین فرهنگی، اعمال شود. بسرعت

پایه های اصلی حکومت را، مضمحل می کند.

غم انگیز است .که در فرهنگ کشاورزی بدلیل

ناکارآمدی، نمایشِ کاری، شبیه نظارت هم، ممکن نیست.

در فرهنگی که قبول دارد. دزد نگرفته، پادشاه است.

(با هر دو تعبیر) تفکر در موردِ نظارت، بیشتر یک

مسخره بازی است. در فرهنگ کشاورزی و حکومت

متکی به این فرهنگ، تمام مهره ها به دور یک مرکز،

طوری چیده شده اند. که صدمه به یکی از مهره ها، به

منزله تخریب کل نظام، تلقی شده و در برابر انتقاد

به یک عیب کوچک، سیستمِ تمام مهره ها مثل لانه

زنبور، عکس العمل نشان می دهند. و اگر فشار زیاد

باشد(که معمولا نیست) مهره ها، بسرعت مجددا خود

را سامان دهی، می کنند. و اجازه دخالت به هیچ نیروی

خارجی را نمی دهند. آدم بزرگی در اوایل انقلاب

گفت مواظب باشید انقلاب، دست نامحرمان نیفتد.

نظارت 1

ادامه مطلب

 

و کنترلِ میزان دستیابی دستگاه، به ماموریت محوله، توسط

 موازین علمی و سازمانی، مورد نیاز است. حالا عمل کرد سازمان

تقریبا مشخص شده و اشتباهات کوچک و بزرگ، تصحیح شده اند.

مسئولینِ کارآمد و متناسب با مسئولیتِ خودشان، در راس امور

قرار دارند. و کلیه نگرانی ها، در مورد ساختارِ فنی و انسانی

و اداری، مرتفع، شده و شکل و قواره سازمان(دستگاه)مشخص

شده. و رابطه دستگاه با سایر ادارات و سازمان های بالا دستی

و پائین دستی،  شکل گرفته. و بازده سازمان از هشتاد درصد

هم فراتر ،رفته است. حالا و در این زمان، نیاز است .که بر

کلیه امور دستگاه، نظارت تخصصی و فنی، ِاعمال گردد.

معمولا ناظرین، از بین افراد فوق تخصص، وآشنا به راهبرد

سازمان و آشنا به عمل کردِ هماهنگ با مسئولیتِ سازمان، در

مقابل کارفرما و یا سازمان بالا دست ویا مردم انتخاب

می شوند. و با آشنائی کامل، به کلیه جوانب امر، سعی خواهند

کرد. تا کمک کنند سازمان ویا دستگاه ِموردِ نظارت در

مسیر تعیین شده، به راه خود ادامه دهد. و با استمرار نظارت

به عیوب و نواقصی، که ممکن است. در میان مدت و یا

دراز مدت، به عمل کرد دستگاه، لطمه وارد کند. اشاره کرده و

با پیشنهادات سازنده، مدیران و روسای دستگاه را، در

جهت رفع مشکل، یاری دهند.

ادامه دارد

نظارت


نظارت، الزاما، از وسا ئل و ابزار وعللِ توسعه و پیشرفت

نیست.

نظارت مثلِ یک ظرفِ دانه انارِ آماده مصرف، است .که

برای تهیه آن مقدمات وکارهای زیادی، لازم است.

اعمال نظارت، بر یک سیستم ناقص و ناکارآمد و فاسد .

ممکن است باعثِ تلاشی و اضمحلالِ آن سازمان و سیستم

بشود.

نظارت مثل یک  اسیدِ پاک کننده، است. و چنان چه ظرفِ

حساس به اب اسید و یا ظرف ناقصی که بعضی جاهایش به

اسید، حساس است را، داخل این اب اسید بگذاریم. بجای این که

ظرف و یا ابزاررا تمییز و سالم، تحویل بگیریم. یک ظرف

از شکل افتاده نابود، تحویل خواهیم گرفت.

اعمال نظارت و گرفتن نتیجه، از این نظارت، فقط در مورد

سیستم های پیش رفته و سازمان یافته و مدرن، قابل اجراست.

برای ایجاد یک سیستم که تحمل نظارت را، داشته باشد. در

ابتدا نیاز است. که شکل و ماموریت آن دستگاه، بر مبنای

هدف و موازین فنی وقانونی، تعریف شده باشد. تهیه شرح

وظائف اعضا و شکل سازمانی نیروی انسانی و پیش بینی

بودجه مورد نیاز، ضروری است.(حتی برای دستگاه های

کاملا خصوصی و غیر دولتی) نحوه ارزیابی امور و

تصحیح اشتباهات، در دو سه سال اول، ضرورت تام دارد.

ادامه دارد

غیب 9

ادامه مطلب

هر مرتبه هم شاگرد را به نتیجه توجه می دهد.این تنها راه انتقال دانش است که از راه های اموزش انسان به انسان -خواندن—تماشا کردن—ازمودن-تجربه درست حاصل می شود واما در مورد غیر علم-تا کنون روشی بوجود نیامده که یاد بدهد که به چه میزانی درد بکشیم و با چه کیفیتی درد را اندازه بگیریم ویا نوع درد را تشخیص بدهیم.فقط یک دردمند می تواند بگوید مثلا دلم درد می کند .یا دلم خیلی درد می کند و یا بگوید از درد دل در شرف مردن هستم فقط غیر علم را می شود تعریف کرد ولی ازمایش و سنجش ان غیر ممکن است در مورد هوش هم همین طوره.می گویند طرف کم هوش است.اما نمی توانند بگویند مثلا طرف این طور کم هوش است.البته می شود گفت طرف در مورد ریاضیات کم هوش است ولی نمی توان این کم هوشی را سنجید و به نتایج یگانه رسید.و یا با هوش بودن را نمی توان به کسی آموزش داد.شاید بشود هوش موجود را با تمریناتی تقویت کرد اما نمی توان با هوشی را با اموزش  بوجود اورد پس موارد غیر علم --آموزشی وقابل انتقال و سنجش نیستند.یعنی امکان ندارد کسی حتی پیامبر موازین آموزشی در مورد انتقال دانستن موردی از غیب را به کس دیگری آموزش دهد.طبق ایات قران این لطفی است که منحصرا خداوند در اختیار پیامبرش قرار داده و طبق ایه به او اجازه انتقال و یا توصیه انتقال هم نداده و حتی چیزی در مورد لزوم انتقال وجود نداردپس کلا انتقال دانستن از غیب به شخص ثالث منتفی است و پیامبران شخصا و بطور محدود طبق عنایت خداوند توانستند مواردی از غیب را عین کنند .ولی راه و روش علمی و حتی غیر علمی برای انتقال این دانسته ها در هیچ موردی وجود ندارد.

پایان

غیب 8

ادامه مطلب

حالا چرا در مذهب شیعه تا این اندازه به غیب اهمیت می دهند در حالی که ایمان به غیب فقط در سوره بقره تاکید شده در صورتی که توجه به علم و دانستن و دانش چندین مرتبه در قران تاکید شده.حالا چرا این همه تاکید برخود نفس علم در مذهب شیعه نادیده گرفته می شود و به موضوع نادر و انحصاری غیب به شدت افزوده می شود موردی است که نیاز به بررسی بیشتر و جدی تری دارد.در ایران مسئله غیب آن چنان رواج دارد که پیشگویان و فال بینان و رمال ها جایگاه ویژه ایی در جامعه داشته و دارند.در حالی که موضوع غیب در زندگی بشر کمترین اثر را دارد و همین قدر که ایمان خالص به غیب داشته باشیم کفایت می کند.سردمداران مذهب شیعه به این دلیل به غیب اهمیت می دهند که از این مسئله برداشت ثانوی بکنند که جای بحثش این جا نیست. گاهی آن چنان تعصب و یکسو نگری وسطحی اندیشی در مورد غیب شدت می گیرد که پیامبران و بیشتر ائمه را در حد یک پیشگو وفال بین تنزل موقعیت می دهند.البته شاید بتوانیم از موضوع وحی به نتایجی در مورد غیب برسیم ولی این مسئله یک مورد محوری نیست چون برای مردم عادی هم گاهی الهاماتی پیش می اید.اصل اهمیت وحی این است که کلام خدا بواسطه جبرائیل مستقیم به پیامبر رسیده و کلام کلام خداست وبقیه موارد را می شود بر اساس علم مفسر تفسیر کرد. ضمنا همین که انسان معمولی هم از امروز به فردا می رسد خودش نوعی باز شدن در غیب زمانی است زیرا امروز نزد تمام بشریت عین است و فردا غیب وقتی به فردا می رسیم یعنی غیب امروز به عین فردا رسیده.پس این یک روند کلی هست که درهای غیب به روی همه موجودات تا ابد گشوده می شوند .کلیه دین ها آمده اند و پیامبران مبعوث شده اند که راه زندگانی صحیح را به بشر یاد بدهند.وسئوال می کنم اهمیت دادن به موضوع غیب در کجای یک زندگی انسانی معمولی جا دارد.اگر کسی به اصول دین ما ایمان داشته و رسالت پیامبر را با تمام وجود بپذیرد دیگر چه نیازی به موضوع غیب هست.یک مسلمان وقتی ایمان می اورد که سه اصل دین یعنی توحید و رسالت و قیامت وجود دارند دیگر چه نیازی هست که به موضوع غیب بپردازد در حالی که قران مجید سرشار از دستورات یک زندگی سعادتمندانه است.چرا ما باید به جای بکار بستن دستورات ساده و عملی و نجات بخش قران و یا حتی تورات و انجیل به یک مورد خاص مثل غیب که فقط ایمان به آن کفایت می کند به پردازیم. لازم است ایمان خود را با توجه به ایات صریح و روشن کلام الله و احادیث صحیح بارها پالایش کنیم و ایمان خود را از اغراض خاصی که کم هم نیستند پاک کنیم.البته روشن است که دانستن مواردی از غیب در زمان حیات مبارک خود پیامبر و اتمام حجت به کفار و حتی....

ادامه دارد